ساعت کلاس‌ها با خواب ما تداخل دارد؛ مسئولان رسیدگی کنند! تعداد بازدید: 3276 |

15 اردیبهشت 93

یکی از دانشجویان فعال ورودی ۸۳ که نخواست نامش فاش شود در گفت‌وگو با خبرنگار طناز خبرگزاری دانشجو گفت: بزرگترین تشکل دانشجویی کشور با حضور تمام تفکرات و اقشار دانشجویی در حال تشکیل شدن است...

[more]

 

ببخشید چرا دوره کارشناسی تان انقدر طول کشیده؟ 

البته این سوال ربطی به موضوع مصاحبه ندارد، اما چون پرسیدید جواب می دهم. حقیقتش ترم اول چون هنوز برنامه خوابم با شرایط دانشگاه جور نشده بود، متاسفانه پنج تا از امتحانات را که ساعت هشت و نیم صبح بود، خواب ماندم و موفق به پاس کردن شان نشدم. ترم بعدی هم اسیر یک موضوع عاطفی شدم .....ولش کن اصلاً! چشم باز کردیم دیدیم پنج ترم گذشته و آن چنان واحدی پاس نکردیم. خلاصه با کلی زور و زحمت از آن موضوع عاطفی دل کندیم و سر براه شدیم. اما فشارهای روانی آن شکست عشقی باقی ماند و باعث شد با یکی از استادها دعوایم بشود و درگیری و حراست و... خلاصه مسئول حراست با رئیس دانشگاه رفیق بودند، تبانی کردند، دو ترم تعلیقمان کردند!  

 

ببخشید چقدر قصه زندگیتان شبیه آقوی همساده سریال کلاه قرمزی است!

 بله. خوب ما در فضای دانشجویی هنرمندان بی شماری داریم. اما حقیقت آن هست که کسی به فکر کشف آنها نیست و بسیاری از آن ها در نطفه خفه می شوند.  

 

خب به موضوع اصلی گفت و گو برسیم. جریان تحصن شما روبروی وزارت علوم چه بود؟ خیلی سر و صدا بپا کرد. 

بله. یک موضوعی که مدت هاست دانشجویان را آزار می دهد بحث زمان بندی کلاس های دانشگاه در فصل بهار است. تجربه ثابت کرده که آدمیزاد در فصل بخار تمایل وقف ناپذیری به خواب دارد. اما متاسفانه علیرغم درخواست های متعدد دانشجویان، عزیزان وزارت علوم هیچ فکری برای حل موضوع نمی کنند و کم کم این موضوع دارد به یک بحران جدی تبدیل می شود. مسئله دیگر این هست که مسئولان هیچ توجهی به ما نمی کنند...  

 

می شود بیشتر توضیح دهید؟ 

ما چند ماه مانده به عید، درباره بهار طوماری جمع کردیم! فکر می کنم حدود دو سه هزار امضا جمع شد، باورتان می شود؟ دو سه هزار امضا. یعنی این موضوع نشان داد که دانشجوهای ما فارغ از اختلافات هنوز هم روی بسیاری مسائل اتحاد دارند. وقتی ما این استقبال را دیدیم ،رفتیم سراغ تشکل های دانشجویی. جالب این که آن ها هم با هر گرایشی که بودند سریع طومار را امضا کردند. ما که دیدیم همین جوری شده‌ایم تاثیرگذارترین تشکل غیر رسمی دانشگاهمان، تصمیم گرفتیم یک شماره نشریه هم کار کنیم که بالاخره بقیه دوستانمان را هم همراهی کنیم. باورتان نمی شود اما نشریه مان دو ساعته تمام شد! اما استقبال از این هم عجیب‌تر بود. این طور بود که تفکرات ما مثل قارچ بین بچه ها رشد کرد. راستی تا حالا گسترش «قارچ» را دیده‌اید؟ اصلا تا امروز «قارچ» خورده‌اید؟ بگذریم... اینطور بود که جنبش ما محدود به مرزهای دانشگاهمان نشد و به دانشگاه‌های دیگر نیز سرایت کرد. حالا هم با یکدیگر همدل شدیم تا به عنوان اولین کار مهم یکی از مهم‌ترین خواسته هایمان را - یعنی همان خواسته‌ای که در طومار مطرح شده بود - با تحصن مقابل وزارت علوم پیگیری کنیم. 

 

به نتیجه خاصی هم رسیده اید؟ 

ببینید رسالت ما چیست؟! ما تا همین جا هم پیروز شدیم؛ چرا که توانسته ایم یک گفتمان مشترک در میان تمام اقشار دانشجویان، دختر، پسر، پیر، جوان، چپی، راستی، اعتدالی و حتی کارمندان دانشگاه های کشور به وجود آوریم. البته هستند عده ای خس و خاشاک که می خواهند کلاس ها تمام و کمال برگزار شود؛ اما گفتم که خس و خاشاکند و خدا را شکر آنقدر کم هستند که اصلاً دیده نمی شوند. مهم این است که ما صدای رسایمان را به گوش مسئولان رسانده ایم. امروز دیگر هیچ کدام از مسئولان نمی توانند ادعا کنند که موضوع گفتمان ما را نشنیده اند. دیگر همه با هم یکصدا شده ایم که ساعات کلاس های بهار با خواب ما تداخل دارد و اگر هم مسئولان امروز خودشان را به ندیدن بزنند، بالاخره فردایی می آید که مجبور می شوند درخواست ما را اجرا کنند.  

 

اساتید دانشگاه ها چه برخوردی داشته اند؟    

ما خودمان را آماده کرده بودیم برای یک مواجهه عظیم با اساتید؛ چرا که طبیعی بود که آن ها با این اتفاق مخالفت جدی بکنند. اما بر خلاف انتظار ما، بسیاری از اساتید فهیم و غیور دانشگاه های کشور نه تنها با ما مخالفت نکردند، بلکه با این جریان فراگیر و مردمی همراه شدند. بعضی از اساتید در کلاس ها به نفع تشکیلات ما بحث کردند. بعضی هایشان در تعطیل کردن کلاس های ظهر که به طور خودجوش در بعضی دانشگاه ها انجام شد، همکاری کردند و بعضی ها هم به طور ضمنی و محرمانه به خود ما گفتند که کارتان خیلی درست است. البته متاسفانه برخی از اساتید هم مخالف این جریان هستند، اما خدا را شکر آن قدر کم هستند که اصلاًً کاری نمی توانند بکنند.

 

 خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. در پایان اگر صحبتی دارید می شنویم.

 اگر می شود تیتر مصاحبه را بزنید زنده باد مخالف من! آخر می دانید، من این جمله را خیلی دوست دارم...!

 

منبع: خبرگزاری دانشجو

 

دیدگاه (0)
به اشتراک بگذارید:
security code

گالری تصاویر