بررسی کوتاه جنبش فمینیسم
[more]
◄مقدمه:
در طول تاریخ بشر و جریانهای تاریخی اعصار نسل بشر شاهد ناملایمات و نابرابری هایی بین زنان و مردان,که گاه کفه ی ترازو به نفع مردان(پدرسالاری) و گاه به نفع زنان(مادرسالاری)سنگین شده,بوده است.در هر کدام از دو شرایط ذکر شده نظریه هایی ظهور یافته اند که نابرابری جنسی را تبیین و برای غلبه بر آنها دستورالعمل هایی تدوین کنند.که در تحقیق حاضر روی آن بخش از تاریخ بشر که کفه ی ترازو به طور فاحشی به نفع پدرسالاری سنگین بوده بحث خواهد شد.
در فرهنگ اروپایی و غربی,زنان به خاطر گناه حوا در مقامی فرو دست نسبت به مردان در نظر گرفته میشوند,تا جایی که راهبه ها چون همجنسان حوای گنهکار هستند خود را شایسته ی دست دادن با مردان نمیدانند.(این اندیشه هنوز هم تا حدودی رایج است.)
زن موجودی تلقی میشده برای فرزند آوری که رابطه ی جنسی با آنان فقط برای تولید فرزند جایز بوده است.
زن موجودی ناقص و وسیله ی کامجویی بوده و کمترین توجهی به ارضای نیازها وخواسته های آنان نمیشده است.
زن فقط تدبیرگر امور منزل بود.
زن حتی نمیتواند نام خانوادگی خود را داشته باشد و بعد از ازدواج باید با نام خانوادگی همسرش زندگی کند.و...
هشیاری زنان نسبت به این عوامل منجر به شکل گیری موج عظیمی از اعتراضات زنان(که بعدا برخی مردان نیز به آنان پیوستند)برای سرنگونی نظم پدرسالار و توقف ظلم و ستم بر زنان شد.
در ادامه ی این اعتراضات مکتبی شکل گرفت تحت عنوان فمینیسم که به طور مختصر در این تحقیق مورد واکاوی قرار گرفته است.
◄اندیشه های اجتماعی و سیاسی سنتی در خصوص زنان:
به طور کلی و عمده 2دیدگاه بود که واقعیت فرودستی و انقیاد زنان را در جوامع اروپایی و غربی عریان ساخت.
در دیدگاه اول زنان را مانند همدمهایی ناقص,برای مردان و بر حسب نیازهای آنان مانند کامجویی,تدبیر منزل,پرورش فرزندان و نظایر آن تعریف میکنند.این چشم انداز که در آن زنان,چونان انسانهایی ضعیف و معیوب,بدل به جنس دوم شده اند به ویژه در الهیات یهودی-مسیحی وفلسفه ی یونان و امروزه در بخش اعظم اندیشه ی غربی آشکار است.
دیدگاه دوم زنان را موجوداتی متفاوت از مرد اما مکمل آن در نظر میگیرند.تلقی این تعبیر بر ارزشمند بودن هر دو جنس است که در آن زنان نه فقط متفاوت ازمردان بلکه در تضاد با آنان در نظر گرفته می شوند.در واقع زنان نه"برای مردان"بلکه در "رابطه"با ایشان تعریف میشوند.
◄شکل گیری فمینیسم:
جنبش زنان از اوایل قرن 19به نام "فمینیسم" و با شعار تساوی و برابری زن ومرد در همه ی وجوه در فرانسه پدیدار شد.این جنبش در واقع نوعی اعتراض به مردسالاری حاکم بر اعلامیه ی حقوق بشر فرانسه بود.در این اعلامیه که در سال 1789 به تصویب رسید,با بی اعتنایی آشکار به حقوق زنان هیچ گونه حقی برای آنان در نظر گرفته نشده بود.
پایه گذاران اصلی این مکتب سن سیمون و شاگردان او بودند.
دو شکل شناخته شده تر رویکرد فمینیسمی عبارت اند از←1.فمینیسم لیبرال:این رویکرد,که معتدل ترین شکل فمینیسم است,به دنبال برقراری برابری با اصلاح جامعه از طریق راهبردهای سیاسی عملی یعنی مثلا استفاده از ابزارهای دموکراتیک و قانون گذاری است.
2.فمینیسم رادیکال:در این رویکرد که شکل افراطی فمینیسم است,مردان عامل استثمار زنان هستند و از آن نفع می برند.چنین رویکردی"جدایی طلبی" از مردان را تشویق کرده و زنان برای جلوگیری از «شی واره»شدن باید کنترل بر بدنهایشان را به دست بگیرند.از دید اینان هم جنس گرایی زنان"جایگاهی افتخارآمیز" برایشان قلمداد میشود.آنها مردا ن را دشمن اصلی شمرده و تنها راهکار از بین رفتن نابرابری را در انقلاب میدانند.
البته از دهه ی80 به بعد دیگر امکان اینکه فمینیسم غربی را به دو مقوله ی فوق تقسیم کنیم از بین رفته و بسیاری رهیافتهای دیگر از جمله فمینیسم های مارکسیست/سوسیالیست,فرویدی,لاکانی,فرانسوی,پست مدرنی و... را که صبغه ای فمینیستی را به نمایش گذاشته اند را در برمیگیرد.
◄بررسی راهکارهای دنبال شده برای مقابله با زن ستیزی:
در پی آگاهی زنان از وضعیت فرودستانه ی خود در جوامع غربی و شکل گیری مکتب فمینیسم با انواع گوناگون آن,مسلما راه حل هایی نیز برای رفع تبعیض جنسیتی و توقف ظلم و ستم بر زنان در نظر گرفته شد.برخی از این راهکارها به اختصار در زیر می آید:
1.برای اینکه دیگر موجوداتی نباشند "برای مردان",تبدیل شدند به موجوداتی"برای تمام مردان";
2.برای اینکه در "رابطه ی با مردان"تعریف نشوند و به مقام سوژه ارتقا یابند,تبدیل شدند به موجوداتی که برای تعریف مستقلشان "جاذبه ی فیزیکی" ارزش است;
3.برای پایان دادن به نقش "همدمی ناقص",تبدیل شدند به "معشوقه ای کامل";
4.برای اینکه عامل "کامجویی مردان" نباشند,تبدیل شدند به "همجنس گرایانی افتخار آمیز";
5.برای رهایی از "تدبیرگری منزل" , تبدیل شدند به "ابزاری برای تبلیغ محصولات بازرگانی و کالایی برای فروش در سوپرمارکتهای برخی کشورها" ;
6.برای اینکه عامل "فرزندآوری" نباشند, تبدیل شدند به ........ .در این باره نمیتوان گفت تبدیل به چه شدند.چرا که اگر از "زن" روح مادری را بگیری معلوم نیست از او چه خواهد ماند.
◄نتیجه گیری:
در نهایت با یک حساب و کتاب ساده میتوان گفت آنچه از مکاتب فمینیستی عاید جوامع شده,به تعبیر آندره میشل تبدیل شدن آنها به جامعه ای با پیوندهای آزاد و عاشقانه,طلاق و جدایی های مکرر,خانواده های تک والدینی و فروپاشی و نابودی خانواده های هسته ای است.این ها آینده ی محتوم جوامع فمینیستی هستند.
نفس عمل مقابله با زن ستیزی و از بین بردن فرودستی و انقیاد زنان در کشورهای اروپایی و غربی بسیار پسندیده است.همانگونه که در دین مبین اسلام نیز بر اصل برابری زن و مرد تاکید شده و ملاک برتری را "تقوا" میداند.به مردان و زنان ابلاغ کرده که حق زور گویی به هم را ندارند و برای هر کدام حقوقی در نظر گرفته که باید رعایت شود.
آنچه در مکتب فمینیسم مورد انتقاد است در ابتدای امر عدم توانایی آن در یافتن ریشه ی نابرابری و پس از آن ناتوانی در ارایه ی راه حل های کارآمد است.علاوه بر این وضعیت این مکتب یک بام و چند هواست.یعنی درون خود این مکتب چندین اندیشه ی گاها متضاد وجود دارد.
همان طور که ملاحظه شد ارج نهادن به مقام زن و رفع نابرابری با رویکردها و راه حلهای فمینیستی امکان پذیر نیست و نتیجه ی اتخاذ آنها چیزی جز وخامت اوضاع نبوده است.
وصف حال فمینیسم به حکایت آن فردی ماند که برای اینکه از جلوی پشت بام نیفتد آنقدر عقب رفت که از آن سمت بام افتاد.
◄منابع:
1.کریس بیسلی,چیستی فمینیسم:درآمدی بر نظریه فمینیستی,محمدرضا زمردی,تهران:روشنگران و مطالعات زنان,1385
2.آنتونی گیدنز با همکاری کارن بردسال,جامعه شناسی,حسن چاووشیان,تهران:نی,1386(ویراست چهارم,1389)
3.دکتر محمدحسن قدیری ابیانه,مسیحیت از واقعیت تا تحریف,تهران:بنیاد بعثت,
نویسنده:س.نادم پور