اتهام وهابیت به شیعه بخاطر نام عبدالحسین تعداد بازدید: 2920 |

1 مهر 92

یکی از شبهاتی که وهابی‌ها درباره شیعیان مطرح می‌کنند این است که مگر شیعیان بنده خدا نیستند؟ پس چرا اسم فرزندان خود را عبدالنبی، عبدالحسن، عبدالحسین و ... می‌گذارند؟

[more]

به گزارش وارثین و به نقل از جهان، بر اساس گرایش‌ها، سلفیون به چهار گروه عمده تقسیم می‌شوند؛ سلفیه اصلی، سلفیه معتدل، سلفیه طرفدار آلبانی و سلفی سیاسی ـ جهادی. سلفی‌گری تکفیری به گرایش گروهی از سلفیون گفته می‌شود که مخالفان خود را کافر می‌شمارند و مطرح‌ترین آنان «وهابیت تکفیری» با محوریت عربستان سعودی است.

وهابیت تکفیری یکی از مشکلات دنیای کنونی مسلمانان (شیعه و سنی) است. آنها با اتهام‌های ناشایستی که به شیعیان می‌زنند باعث گمراهی مسلمانان و عده زیادی از مردم دنیا می‌شوند.

یکی از شبهاتی که وهابی‌ها درباره شیعیان مطرح می‌کنند این است که مگر شیعیان بنده خدا نیستند؟ پس چرا اسم فرزندان خود را مثلا عبدالنبی، عبدالحسن، عبدالحسین و ... می‌گذارند؟ پس معلوم می‌شود آنها عبد خدا نیستند!

در مورد نامگذاری شیعیان به عبد الحسین و ... باید گفت که وهّابیّت به علت تفسیر اشتباه کلمه عبادت، حکم به حرمت چنین نامگذاری کرده‌اند و فکر کرده اند مراد شیعیان از این اسامی یعنی اینکه فلانی عبد امام حسین (ع) است و امام حسین معبود و خدای فلانی است! در حالی که اصلا و ابدا چنین نیست.

در واقع، واژه عبد و عبادت دو معنی و کاربرد دارد:

۱. پرستش: که جز برای خداوند صلاحیت ندارد.

۲. اطاعت کردن، خادم بودن و نوکر بودن: که مقصود از عبد الحسین و عبد النبی و ... همین معناست.

قرآن کریم هم، بردگان را «عبد» خطاب کرده است

در قرآن کریم آمده است: «وأنکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم و إمائکم» (۱) (بی همسران خود را و عبدها و کنیزان درستکارتان را همسر دهید.)

خداوند متعال در این آیه کلمه عبد را در مورد بندگان به کار برده است و علت آن این است که این بنده باید از مولایش اطاعت کند. یعنی همان معنای دوم؛ بنا بر این اگر کسی خود را عبد النبی یا عبد الحسین و ... بنامد و مقصودش اطاعت از رسول گرامی اسلام و اهل بیت او علیهم‌السلام باشد، عمل وی مخالف دستورات دین نخواهد بود.

نظر علمای اهل سنت چیست؟

در این زمینه علمای اهل سنت نیز فتوا به حلیت داده‌اند. از آن جمله می‌توان به فتاوای زیر اشاره نمود:

۱- وکذا عبد الکعبة أو الدار أو علی أو الحسن لإیهام التشریک ومثله عبد النبی على ما قاله الأکثرون والأوجه جوازه لا سیما عند إرادة النسبة له صلى الله علیه وسلم (۲)

در صورتی نامگذاری به عبدالکعبه یا عبد الدار یا عبد العلی یا عبدالحسن یا عبد النبی، حرام است که موجب توهم شرک باشد؛ اما نظر درست آن است که این چنین نامگذاری جایز است، بویژه اگر هدف ازاین نامگذاری انتساب صاحب نام به افراد یاد شده باشد.

۲- قوله وکذا عبد النبی أی وکذا یحرم التسمیة بعبد النبی أی لإیهام التشریک أی أن النبی شریک الله فی کونه له عبید وما ذکر من التحریم هو معتمد ابن حجر

أما معتمد الرملی فالجواز وعبارته ومثله عبد النبی على ما قاله الأکثرون والأوجه جوازه لا سیما عند إرادة النسبة له صلى الله علیه وسلم‏ (إعانة الطالبین للدمیاطی ج ۲ ص ۳۳۷ ط دار الفکر بیروت.)

وی که گفته است "عبد النبی" مقصود وی آن است که حرام است نامگذاری به عبد النبی زیرا توهم شرک دارد؛ یعنی پیغمبر شریک خداست در اینکه مردم عبادت وی را می‌کنند و حرام بودن این نامگذاری نظر ابن حجر است. اما نظر رملی جواز است‏

عبارت وی چنین است که:

و مانند اینهاست عبد النبی طبق نظر اکثر و نظر درست، جواز است، مخصوصا اگر مقصود نسبت دادن خود به رسول خدا باشد.

شبیه همین مطلب در کتاب حواشی الشروانی ج ۹ ص ۳۷۳ ط دار الفکر بیروت و حاشیة الجمل على شرح المنهج لسلیمان الجمل ج ۵ ص ۲۶۶ ط دار الفکر بیروت و ... نیز آمده است.

مشاهیر اهل سنت که نامشان عبدالنبی و مانند آن بوده است

۱- الشیخ عبد النبی المغربی المالکی الشیخ الإمام العلامة الحجة القدوة الفهامة مفتی السادة المالکیة بدمشق (۳)

۲- عبد المطلب بن ربیعة ابن الحارث بن عبد المطلب بن هاشم الهاشمی له صحبة ... وقال شباب توفی عبد المطلب فی دولة یزید وقال الطبرانی توفی سنة إحدى وستین قلت له بدمشق دار کبیرة والله أعلم (۴)

۳- القاضی عبد النبی الأحمد نجری من رجال المائة الثانیة عشرة صاحب جامع العلوم الملقب بدستور العلماء (۵)

۴- الشیخ عبد النبی بن جماعة (۶)

۵- عبد قیس بن لأی بن عصیم من الصحابة الذین شهدوا أحدا (۷)

۶- عبد النبی الخلیلی أروی ثبته عن الوجیه السکری عن الشیخ سعید الحلبی عن شاکر العقاد عن الترکمانی عن العلاء الحصکفی عنه وهو عبد النبی بن عبد القادر الأزهری الخلیلی الحنفی یروی عن الشیخ محمد ابن عبد الله التمرتاشی الغزی وغیره (۸)

۷- الإمام العارف صفی الدین أحمد بن محمد بن یونس المدعو عبد النبی القشاشی المقدسی الأصل المدنی الدار المتوفی بها سنة ۱۰۷۱ یروی عن والده وکان من أکابر عصره المتوفی سنة ۱۰۴۴ (۹)

۸- العلامة المففنن الصالح الشیخ عبد النبی الصدر شیدا (۱۰)

۹- عبد النبی بن محمد بن عبد النبی المغربی ثم الدمشقی المالکی (۱۱)

۱۰- فخر الزمان عبد النبی ابن خلف القزوینی (۱۲)

۱۱- ومحمد عبد الرسول الهندی (۱۳)

۱۲- عبد المطلب بن الفضل بن عبد المطلب الهاشمی الحلبی (۱۴)

۱۳- عبد المطلب بن عبد القاهر بن محمد الماکسینی زین العابدین الشافعی (۱۵)

۱۴- عبد قیس النکری البصری من الرواة من ابن سیرین (۱۶)

۱۵- محمد ابن عبد الرسول المدنى عالم مکة (۱۷)

این تنها جزیی از مشاهیر اهل سنت در گذشته است که در نام ایشان کلمه عبد به عنوان بنده غیر خدا به کار رفته است.

در عصر حاضر نیز در عده زیادی از ایشان چنین نامهایی را برای خود بر می‌گزینند: از آن جمله می‌‌توان به عبد الرسول سیاف از وهابیان معاصر افغانستان و رهبر حزب حرکت انقلاب اسلامی افغانستان و عضو طالبان نام برد.

در قدیم که برده دارى رایج بوده فرد خریدارى شده بنده فرد مى‌شده و این روال در زمان پیامبر هم رایج بوده و با این حال که مى‌گفتند فردى بنده و عبد فلانى است به این معنا نبوده که خداى آن فرد فلانى است.

پس در مى‌یابیم که این گونه اسماء مانند عبد العلى و عبد الحسین، به این معنا نیست که على، حسین و ... خداى او باشد و لذا مشکلى هم ندارد و اشکال وهابیت، بی مورد است.

پاورقی‌ها:

۱. سوره نور آیه ۳۲.

۲. نهایة المحتاج للشافعی الصغیر ج ۸ ص ۱۴۸ ط دار الفکر بیروت ۱۴۰۴.

۳. شذرات الذهب ج ۸/ ص ۸۳ ط دار ابن کثیر بدمشق ۱۴۰۶ و ج ۸/ ص ۱۲۶، الأسرار المرفوعة فی الأخبار الموضوعة ج ۱/ ص ۱۱۲ و تاریخ البصروی ج ۱/ ص ۱۰۸.

۴. سیر أعلام النبلاء ج ۳ ص ۱۱۲

۵. قواعد الفقه لمحمد عمیم البرکتی ج ۱ ص ۱۴۸ دار النشر الصدف کراشی ۱۴۰۷

۶. شذرات الذهب ج ۸ ص ۱۸۱

۷. الأصابة ج ۴ ص ۳۸۰

۸. فهرس الفهارس والأثبات ومعجم المعاجم والمسلسلات ج ۲ ص ۷۵۴

۹. فهرس الفهارس والأثبات ومعجم المعاجم والمسلسلات ج ۲ ص ۹۷۰ و تاج العروس ج ۱۷ ص ۳۳۶

۱۰. النور السافر ج ۱ ص ۳۳۹

۱۱. الضوء اللامع ج ۵ ص ۹۰

۱۲. إیضاح المکنون فی الذیل على کشف الظنون ج ۳ ص ۵

۱۳. فهرس الفهارس والأثبات ومعجم المعاجم والمسلسلات ج ۲ ص ۸۴

۱۴. المعین فی طبقات المحدّثین ج ۱ ص ۱۸۹

۱۵. الدرر الکامنة فی أعیان المئة الثامنة ج ۳ ص ۲۱۸

۱۶. التاریخ الکبیر ج ۲ ص ۲۵۵

۱۷. البدر الطالع ج ۱ ص ۲۸۹

دیدگاه (0)
به اشتراک بگذارید:
security code

گالری تصاویر