"دعوا بر سر اصلح یا صالح نیست بلکه چالش بر سر این است که شاخصهای اصلح چیست؟ به نظر من مفهوم "مصلحت" خلاء مفهومی در عمل سیاسی جریان اصولگراست.مصلحت به ما کمک میکند درشرایط گوناگون و واقعیتهای متفاوت، عمل سیاسی بهینه را انجام دهیم.
[more]
به گزارش وارثین و به نقل از تسنیم، دارا بودن مبنای نظری «تئوریزه شده»، «شفاف» و «کارآمد» را شاید بتوان مهمترین پیشنیاز برای هرگونه اقدامات و کنشهای سیاسی موفق برای هر گروه و جریان سیاسی در نظامهای مردمسالار دانست. چه آنکه این مسئله در وهله اول موجبات خروج یک جریان از سردرگمی را در عمل را فراهم آورده و موفقیتها و پیروزیها را نصیب آنان میسازند.
تجربه جدید، متمایز و ممتاز مردمسالاری دینی که با ظهور پدیده عظیم انقلاب اسلامی در ایران پیادهسازی شد این نیاز را با خود به همراه دارد که مبانی پایه آن از جمله در فصول ممیزش با دموکراسیهای غربی، به صورت شفاف، تئوریزه شده و راهنمای عمل قرار بگیرد.
این مسئله برای جریان اصولگرا که به اعلام خود، با حساسیت بیشتری نسبت به جریان موسوم به اصلاحطلب به دنبال رعایت مبانی دینی و اسلامی نظام جمهوری اسلامی است، بیشتر رخ مینمایاند.
طی سالهای گذشته و در برهههایی نظیر انتخاباتهای متعددی که در جمهوری اسلامی ایران برگزار میشود، مفاهیمی مانند اصلح، صالح، تکلیف، نتیجه و مصلحت، از جمله مسائل پایهای بسیار مهمی بوده است که در بین بخشهایی از اصولگرایان راجع به این مفاهیم، اختلاف برداشتهایی وجود داشت و همین اختلافبرداشتها که به نظر میرسد از درک نادرست برخی اندیشههای امام و رهبری نشأت میگرفت، موجبات اختلاف رفتار و عدم انسجام و هماهنگی و در نهایت عدم موفقیت در انتخابات ۹۲ را به همراه داشت.
بر اساس این نیاز، با پرویز امینی، دکترای جامعه شناسی سیاسی و استاد دانشگاه که کتابهایی نظیر "جامعه شناسی ۲۲ خرداد" و "مهار قدرت در مردمسالاری دینی" از وی به چاپ رسیده و درباره این مفاهیم پایهای بررسیها و تحقیقات فراوانی انجام داده، به گفتوگو نشستهایم و ناظر به انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ به بررسی ۵مفهوم کلیدی در کنش سیاسی جریان اصولگرا بخصوص در برهههای انتخابات پرداختیم.
اگر بخواهیم از تحلیل انتخابات عبور کنیم و وارد تحلیل و بحثهای بعد از انتخابات شویم، به نظر میآید یکی از مهمترین پرسشها این است که جریان رقیب فرد پیروز (اصولگرایان) در شرایط جدید چه مسیری را باید در پیش بگیرد؟
- امینی: اتفاقاً بحث از "هستها" یا همان تحلیل واقعیت انتخابات مسئله اصلی برای جریان اصولگراست که حالا به صورت خلاصه درباره آن صحبت میکنم و بعد وارد پرسش شما به صورت مشخصتر میشوم. در تحلیل انتخابات باید متوجه بود که فرد پیروز، پیروز گفتمانی نیست بلکه پیروز سیاستورزی است. یعنی پیروزی او نتیجه تسخیر فضای اجتماعی به لحاظ گفتمانی نیست بلکه تنظیم درست کنشهای سیاسی وی در کنارش ضعف سیاستورزی در جریان رقیب بود.
این مسئله فوق العاده مهم است که حالا توضیح مسئله خیلی مفصل است و البته در گفتوگو با رسانههای دیگر به طور مفصل این مسئله را طرح کردهام (مهر، شبکه ایران و مجلههای همشهریماه و تراز). اما درباره پرسش اصلی شما باید بگویم که پیش از این از پنج اولویت جریان اصولگرا در شرایط جدید صحبت کردهام.
۱) تعیین تکلیف خود با امر سیاست و جدی گرفتن آن و نگاه حرفهای به آن داشتن و پایبندی به همه لوازم یک سیاستورزی حرفهای اعم از دانش، تجربه و مشورت، خردجمعی و....
۲) توجه به مسئله ائتلاف به عنوان یک ضرورت و نه انتخاب به دلیل آن تکثر که مهمترین واقعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور است.
۳) بازتعریف تعامل و رابطه خود با طبقه متوسط شهری و نخبگان
۴) پاسخگو کردن دولت مستقر در چارچوب واقعیت این دولت که تلفیقی از دو دولت هاشمی و خاتمی است.
۵) شفاف و تئوریزه کردن مبنای نظری برای عمل سیاسی است که جزء بحثهای اندیشهای و معرفتی محسوب میشود و نسبت به موارد دیگر پیچیدهتر است.
اگر موافق باشید بحث را روی همین مورد آخر متمرکز کنیم که خلاء پرداخت رسانهای نیز در آن بیشتر است و به یک معنای جزء بحثهای پایهای است که بر کلیت حرکت این جریان موثر است.
- امینی: بله ایرادی ندارد و من هم موافقم. البته تاملات من در این باره نهایی نیست اما برای گشایش این بحث در فضای رسانه ای و نخبگانی مفید است. خوب است که شما هم باب این بحث را باز بگذارید و نظر دیگران در این باره طرح نمایید.
پس برای مقدمه بحث از هرکجا که صلاح میدانید شروع کنیم.
- امینی: برای مقدمه مفید میدانم که یک توضیح کوتاهی درباره تفاوت رفتار(Behavior) و کنش(action) بدهم. در نظر برخی جامعه شناسان خصوصا غیر رفتارگراها مثل «وبر» کنش یک عمل «اندیشیده شده و معنادار و هدفمند» است در حالی که رفتار پاسخی به برخی محرک ها است. مثل غذا خوردن و آب نوشیدن، سرفه و عطسه کردن و ...که نتیجه برخی محرک هاست. بنابراین عمل سیاسی را باید به عنوان یک کنش در نظر گرفت که در این صورت داشتن مبنای نظری برای انجام آن یک مسئله اساسی است. با جمعی بودن کنش سیاسی این اهمیت مضاعف میشود. در مبنای نظری برای عمل سیاسی یا هر نوع عمل اجتماعی دو ویژگی مهم لازم است. یکی «تئوریزه شده» و «شفاف بودن» و دیگری «توانایی ممکن و مقدور کردن» عمل سیاسی در شرایط گوناگون و مختلف و به خصوص شرایط پیچیده است. به خصوص این که برخی، دشورای تصمیم و عمل در حوزه سیاست را با تعریفی که از سیاست به عنوان «تصمیم» در شرایط «فقدان تصمیم» میدانند، توضیح میدهند. بنابراین مبنای نظری باید به صورتی باشد که علاوه بر «راهنمای عمل» واقع شدن در شرایط معمول و غیر پیچیده، در شرایطی که تصمیم و عمل سیاسی ناممکن به نظر میرسد نیز کارایی داشته باشد و بتواند عمل سیاسی را توجیه و پشتیبانی نظری کند.
منظورتان این است که به نظر میرسد جریان اصول گرایی از همین منظری که گفتید با چالش در مبنای نظری برای عمل سیاسی روبروست؟
- امینی: مشکل جریان اصولگرایی به نظرم همین است. البته یک تلقی و تفسیرهایی هست ولی اینها تلقی ها و تفسیرهای نسبتا خام، ناقص یا به عبارت دیگر تئوریزه نشده است. بر همین اساس هم عمل سیاسی را نمیتواند در شرایطی که انجام آن کنش یا عمل سیاسی ساده نیست و با پیچیدگیهایی متناسب با شرایط واقعی جامعه روبهرو است، پشتیبانی کند. بنابراین دچار مشکل می شوند. به نظرم آنچه در انتخابات سال ۹۲ روی داد، به نوعی ریشه در نوع مبنای نظری این جریان داشت.
اسلام مبانی نظری شفافی از امور فردی گرفته تا امور اجتماعی و دولت و ... دارد. ما مبنای نظری را داریم مشکل اینجاست که اینها یا درست منتقل شده یا برداشتهای اشتباهی از اینها شده است؟
- امینی: بله اما نیاز به تئوریزه شدن خصوصا با تغییر شرایط و اقتضائات دارد. اگر مبنای عملی تئوریزه شده باشد در درجه اول و بعد به محیط اجتماعی هم درست منتقل شده باشد، عمل سیاسی دچار مشکل نمیشود.
آنچه امروز بهعنوان مبنای نظری و عمل سیاسی جریان اصول گرا شناخته میشود -خصوصا در امر انتخابات- دو مفهوم کلیدی "تکلیف" و "اصلح" است. شما در این زمینه با یک پرداخت تئوریک روبهرو نیستید و تنها یک تکجملهایهایی دارید که عموما منتسب به امام(ره) یا رهبری است و از آنها تفسیر های گوناگونی میشود که معلوم نیست اینها با واقعیت یا ارادهای که گوینده داشته، تطبیق و انطباق داردیا خیر.
به عنوان مثال در مفهوم تکلیف این جمله زیاد مورد استناد قرار میگیرد که ما "اهل تکلیف هستیم و نه نتیجه". این جمله که متعلق به حضرت امام خمینی (ره) است، به قرائتهای مختلف بیان میشود. این جمله گزارهای بود که درانتخابات سال ۹۲ زیاد بهکار برده شد و از آن نتیجه گرفته شد که به نتیجه نباید توجه کرد. یعنی یک جوری تکلیف گرایی و توجه به نتیجه منفک و جدا ازهم هستند و باید تنها به تکلیف عمل کرد. این مسئله به نظرم نتیجه تئوریزه نشدن این گزاره کلیدی است.
ما همین عبارت امام را درباره بحث تکلیف و نتیجه مبنا قرار میدهیم تا ببینیم اگر بخواهیم آن را تئوریزه کنیم، نتیجته چه میشود؟ وقتی امام میگوید ما مامور به تکلیفیم ونه نتیجه یا عباراتی شبیه این -که نقل به مضمون میکنم- چه چیزی را رد و چه چیزی را اثبات میکند؟ باید به هر دو وجه آن توجه شود. آنچه امام رد میکند، درواقع «نتیجهگرایی مطلق» یا «پراگماتیسم» است. امام این گزاره را در رد پراگماتیسم و نتیجهگرایی مطلق میگوید. منظور امام این است که وقتی عمل سیاسی و اجتماعی را تنظیم میکنید نباید نتیجهگرای مطلق باشید که مثلا بگویید به این «شرط» وارد پدیده انقلاب یا جنگ دفاع مقدس یا رفتار سیاسی میشوم یا این کنش را انتخاب میکنم که متضمن پیروزی باشد و به شرط پیروزی و نتیجه، این عمل سیاسی خاص را انجام میدهم.
این پراگماتیسم است که مبتنی بر نتیجهگرایی و فایدهگرایی است. نتیجهگرایی در پراگماتیسم یک نتیجهگرایی مطلق است. امام این را رد میکند. این رد بدین معناست که من به شرط اینکه حتما انقلاب اسلامی ایران پیروز شود، وارد جریان انقلاب نمیشوم اما این عبارت در رد این نیست که با هر نوع توجه به نتیجه مخالفم! یعنی رد پرگماتیسم در اندیشه امام را به این تعمیم میدهند که امام با هر نوع توجه به نتیجه مخالف است. یعنی شرطِ عمل درست این است که اصلا به نتیجه فکر نکنید. بنابراین وقتی نتیجه انتخابات مشخص میشود، فرد به لحاظ روحی و روانی یک نوع احساس مثبت بعد از شکست به این معنا دارد که از شکستش کیف هم میکند و احساس میکند که چه شکست لذتبخشی بوده چون عمل به تکلیف کردیم و به نتیجه چندان توجهی نکردیم. این عبارت انسان را یاد این جمله میاندازد که لذتی که در عفو هست، در انتقام نیست؛ لذتی که در شکست توام با احساس تکلیف است در پیروزی نیست. تفسیر غلط از این مبنای نظری چنین احساسی را به فرد منتقل میکند.
ما به ازای واقعی گرایش به نتیجه گرایی مطلق کدام جریان یا جریان ها هستند؟
- امینی: بر اساس این مفهوم سازی که عرض کردم، در فضای سیاسی وقتی گروههای اجتماعی و سیاسی کنشهایشان را تقسیمبندی میکنند، تبدیل به دو گرایش «نتیجهگرا» و «تکلیفگرا» میشوند. ما در ایران نتیجهگرایی را بیشتر در جریان سیاسی کارگزاران میبینیم که با چپ علیه راست متحد میشوند و با راست علیه چپ و این یعنی نتیجهگرایی مطلق و پراگماتیسم. یا جریاناتی مثل مشارکت که یک دوره ضد هاشمی هستند برای نتیجه گرفتن و یک دوره دیگر برای نتیجه گرفتن آویزان هاشمی میشوند. فضا طوری بین تکلیفگرایان و نتیجهگرایان دوقطبی شده که گویی شقه سومی وجود ندارد اما شق سوم حتما وجود دارد. در این شق «تکلیف گرایی توام با نتیجه» است، دست کم این تفسیر این است که وقتی وارد عمل سیاسی شدیم و داریم تکلیف را انجام میدهیم به نتیجه هم فکر میکنیم و معطوف به نتیجه عمل را پیش میبریم.
عبارات و تجربه امام(ره) در این زمینه خیلی روشن است. امام یک از این چیزی که به عنوان دست کم گفتیم - در توجه به نتیجه در عمل- جلوتر است و اساسا تکلیف را «توجه به نتیجه» میداند، یعنی اصلا تکلیف را فارغ از نتیجه نگاه نمیکند. امام یک عبارت کلیدی دارند که جایگاه «مبنایی و مادر» در دیدگاههای امام دارد. در واقع جزء محکمات امام است که متشابهات را باید با آن فهمید. عبارت «حفظ نظام (از) اوجب واجبات است» ناظر به نتیجهگرایی هست یا نه؟ یعنی تکلیف این است که نظام را حفظ کنید یعنی نهتنها بین تکلیف و نتیجه تعارض نیست بلکه اینکه چه چیزی تکلیف است، معطوف به توجه به نتیجه است. امام این جمله را دارند که «من به همه شما عرض میکنم که اگر خدایناخواسته اسلام در ایران سیلی بخورد در همه دنیا سیلی خواهد خورد و بدانید که به این زودی دیگر نمیتواند سرش را بلند کند. این الان یک تکلیف بسیار بزرگی است که از همه تکالیف بالاتر است.حفظ نظام اسلامی در ایران نتیجهگرایی را بیشتر در جریان سیاسی کارگزاران میبینیم که با چپ علیه راست متحد میشوند و با راست علیه چپ و این یعنی نتیجهگرایی مطلق و پراگماتیسم. یا جریاناتی مثل مشارکت که یک دوره ضد هاشمی هستند برای نتیجه گرفتن و یک دوره دیگر برای نتیجه گرفتن آویزان هاشمی میشوند. از اوجب واجبات است. اگر اسلام را میخواهید باید این جمهوری را حفظ کنید.» این عبارات خیلی شفاف و روشن است. عبارت هایی دیگری با همین مضامین دارند مثلا «این یک تکلیف الهی است برای همه که اهم تکلیفهایی است که خدا دارد؛ یعنی ، حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر - ولو امام عصر باشد - اهمیتش بیشتر است ؛ برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا می کند برای اسلام» . آنچه از تکالیف دیگر بالاتر است، حفظ جمهوری اسلامی است و امام با ذکر حفظ جمهوری اسلامی به نتیجه توجه میکند یا نه؟ امام یک سطح بالاتر است. اینکه به چه چیزی تکلیف داریم معطوف به این است که به نتیجه توجه کنیم. مسیری که امام در مشی عملی و سیاسی پیموده است، همین است. البته این توجه به نتیجه کاملا در برابر پراگماتیسم است.
پراگماتیسم دو جور پیامد دارد؛ یکجور نتیجهگرایی مطلق است که به شرط نتیجه، وارد عمل سیاسی میشویم و دوم وقتی پراگماتیسم هستید و نتیجهگرایی مطلق دارید، آنوقت ابزارها و روشهای ولو غلط برای رسیدن به نتیجه هم مباح میشوند. یعنی ارزشگذاری رد و تائید، قبول و نفی پیدا نمیکند. امام در مقام نفی هر دو پیامدِ پراگماتیسم است. در پراگماتیسم نتیجهگرایی مطلق به این معنا حاکم است که من به شرط پیروزی وارد عمل سیاسی میشوم. ضمن اینکه سازوکارها و روشها دیگر جنبه شرعی یا غیرشرعی، دینی یا غیردینی، مثبت یا منفی خود را از دست میدهد و هر چیز که مرا به نتیجه برساند، مباح میشود.
پس دو گونه با نتیجهگرایی مطلق روبهروییم. خیلی از افرادی که در قبل از انقلاب وقتی امام از آنها میخواست که وارد مبارزه شوند، اصل اینکه شاه نباشد را قبول داشتند اما میگفتند این به نتیجه منجر نمیشود. یعنی میگفتند عمل سیاسی ما زمانی باید انجام گیرد که حتما به نتیجه ختم شود. بر عکس امام میگفت که اگر قرار بود ما فقط به نتیجه فکر کنیم خیلی از مواردی که انبیاء گفتند فراتر از طاقت، شرایط، زمان و اقتصائات بود و نباید میگفتند اما همان چیزهایی که گفتند، عملشان را معطوف به رسیدن به همان نتایج تنظیم کردند. ممکن است به آن نتایج غایی هم نرسند اما هر سطحی از آن نتایج را تلاش کردند تا بهدست آورند. در اینجا یک نکته ظریف درباره توجه به نتیجه در کنش سیاسی و اجتماعی و فرهنگی وجود دارد که باید به آن توجه کرد. این نکته ظریف این است که در توجه به نتیجه، لزوما نتیجه گرایی آرمانی و نهایی و مطلق مورد نظر نیست بلکه نتیجه در سطح مقدورات، توانایی ها و شرایط است. یعنی با توجه به ظرفیت ها و استعداد ها، به دنبال کسب بهترین خروجی و نتیجه باشیم. بر همین اساس است که امام در اسفند ۶۷ بیان می کنند که ما در جنگ به هدف اساسی خود رسیده ایم و اگر همه ابزارها را داشتیم به اهداف بلندتر می رسیدیم و فهرستی از این پیروزی ها را ذکر میکنند.
«البته اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مىنگریستیم و مىرسیدیم ولى این بدان معنا نیست که در هدف اساسى خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شدهایم. هر روز ما در جنگ برکتى داشتهایم که در همه صحنهها از آن بهره جستهایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختهایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیدهایم که باید روى پاى خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشههاى انقلاب پر بار اسلامىمان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادرى و وطن دوستى را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامى قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال مىتوان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامى سردمداران نظامهاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیدارى پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامى ما از رشد آنچنانى برخوردار شد و از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق یافت».
به طور مثال جریان اصول گرا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۰ پیروزی نهایی نبود اما در بین گزینه های موجود به عنوان مقدورات آنها در آن مقطع، غالبا سراغ کسی(توکلی) رفتند که بهترین نتیجه را می توانست برای آنها به بار بیاورد.
بنابراین امام توامان اهل محاسبات عقلانی و حسابگرایانه برای پیروزی هست و به آن توجه میکند اما شرط عمل به تکلیف را مطلق پیروزی ظاهری قرار نمیدهد این نکته خیلی ظریفی است که در عین توجه به نتیجه، مطلق نتیجه ظاهری را ملاک شناخت و عمل به تکلیف قرار ندهیم. همین عامل هم دست شما را بهعنوان مکلف برای عمل اجتماعی و سیاسی باز میگذارد و دامنه و گستره عملتان وسعت پیدا میکند و رفتار سیاسیتان هم تنظیم میشود که ابزارها و روشهایی که میخواهید در این فتح و پیروزی به کار بگیرید، هر نوع ابزار و روشی نیست.
در مشی امام توجه به نتیجه چگونه بوده است؟یکی از مسائل ناگفته امام در دورهی انقلاب، ملاقات ژنرال هایزر با شهید بهشتی است که این ملاقات با انگیزه فهمیدن این که آمریکاییها آخر و عاقبت با حرکت انقلابی مردم چکار میخواهند بکنند، صورت میگیرد. این توجه به نتیجه است یا نه؟ امام به نتیجه فکر میکند همزمانی که به عمل به تکلیف فکر میکند زیرا وقتی گفتید که در عمل به تکلیف باید معطوف به نتیجه حرکت کرد، توجه به واقعیتها برای شما الزام میشود و باید بر اساس واقعیات محاسبه، تصمیمگیری، برنامهریزی، عمل سیاسی و تدبیر انجام دهید. بنابراین در گزاره تکلیف گرایی توام با نتیجه مسئله «واقعیتها» مهم میشوند. چون یک رکن اساسی برنامه ریزی و تدبیر و تصمیم گیری برای کسب نتیجه توجه به واقعیت هاست. در همین مسئله جنگ و پایان جنگ نیز یکی از استدلال های امام مسئله واقعیت هاست و انتخاب گزینه صلح در برابر گزینه تداوم جنگ نیز معطوف به انجام تکلیف معطوف به نتیجه است. امام در توضیح مسئله قطعنامه می فرمایند که.... «در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مىدیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلًا خوددارى مىکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مىدانم».
یا در فرمایشی دیگر توامانی تکلیف و نتیجه حتی در انتخاب گزینه صلح را اینطور توضیح می دهند. «ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتى هم که مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟
اما در انتخابات بودند برخی که به این واقعیتها توجه نمیکردند و مثلا میگفتند نظرسنجی مبنای دینی و شرعی ندارد. نظرسنجی تلاش میکند سطحی از واقعیت را به شما نشان دهد، بنابراین توجه به نظرسنجی برای این است که عمل به تکلیف معطوف به نتیجه باشد و بتوانیم نتیجه بگیریم، یک مسئله غیر شرعی و دینی نیست. ابزارهایی مثل نظرسنجی و خیلی از چیزهای دیگر مثل درک مستقیم از جامعه و مردم همه ابزراهایی اند تا سطحی از واقعیت را به ما نشان بدهند. پس نظرسنجی امر غیردینی و غیرشرعی نیست و توجه به نظرسنجی یعنی توجه به واقعیتها که لازمه توجه به نتیجه در حین انجام تکلیف است. درواقع توامان بودن نتیجه و تکلیف یکجور ترجمه آرمانگرایی توام با واقعگرایی است.
طرح مسئله واقعگرایی توام با آرمانگرایی شاید بسته به همین شرایط یعنی خلأ تئوریک باشد. مقام معظم رهبری هم در یکسال اخیر به این مساله اشاره فراوانی داشتند.
- امینی: به هرحال توامان بودن نتیجه و تکلیف مثل توامان بودن آرمانگرایی با واقعگرایی است. اگر میخواهید آرمانگرا باشید لزوما باید واقعیتگرا باشید و بدانید واقعیت موجود چیست که بخواهید وضع موجود را به نفع آرمان تغییر دهید. اگر واقعگرا نباشید امکان حرکت به سمت آرمانها وجود ندارد ولی واقعگرایی به این معنا که در آن چیزی که هست، باقی بمانیم، ضد آرمانگرایی است و محافظهکاری میشود.
وقتی به نتیجه معطوف شدیم و نتیجه برایمان مهم شد، استدلال این است که به واقعیتها باید توجه کنیم ولی واقعیات همواره واقعیتهای سادهای نیستند. یعنی انتخاب بین بد و خوب و سیاه و سفید نیست. اینجا عمل سیاسی پیچیده میشود. اینجاست که مبنای نظری اگر خوب تئوریزه نشده باشد، دچار چالش میشوید. شما سطحی از تصمیمات را می توانید انتخاب کنید که یک سر طیف آن خوب، خوبتر و خوبترین است و سطح دیگر بد، بدتر و بدترین است، یعنی شما همواره بین گزارههایی در ارتباط هستید که لزوما بد یا خوب نیست چون وقتی بخواهید بین بد و خوب انتخاب کنید، دیگر پیچیدگی تئوریک خیلی مورد توج